دغدغه های یک خاندان

ما همه هم خونیم!

دغدغه های یک خاندان

ما همه هم خونیم!

و چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم  

 

http://myup.ir/images/mlq5fsdt6ts8u1ouna9o.jpg

 

با تبریک فراوان به مناسبت فرارسیدن این عید فرخنده(منظورم زن عمو نیستنا )امیدوارم طاعات و عبادات همه ی شما مورد قبول درگاه حق واقع شده باشه 

دیگه حرفی ندارم جز اینکه بگم مراقب عیدی هایی که می گیرین باشین

سلام به همگی یه پیشنهاد داشتم واسه مدیران ارجمند وبلاگ: 

گفتم شاید بهتر باشه قالب وبلاگمونو عوض کنیم چون خیلی غمناکه یه آدرس می دم اگه مدیران دوست داشتن می تونن برن و از قالب های بلاگ اسکایی که داره دیدن کنن 

برای بلاگ فا و دیگر وبلاگ ها هم کد قالب وجود داره تا بعد   

 

این هم آدرسش:

 

                        http://themes.bahar-20.com/

آرایشگر ونذر و ایرانی های هفت خط !

در شهری در آمریکا، آرایشگری زندگی می‌کرد که سالها بچه‌دار نمی‌شد.

او نذر کرد که اگر بچه‌دار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند.

بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد! روز اول یک شیرینی فروش وارد مغازه شد.

پس از پایان کار، هنگامی که قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت.

فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز کند،

یک جعبه بزرگ شیرینی و یک کارت تبریک و تشکر از طرف قناد دم در بود.

روز دوم یک گل فروش به او مراجعه کرد و هنگامی که خواست حساب کند،

آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز کند،

یک دسته گل بزرگ و یک کارت تبریک و تشکر از طرف گل فروش دم در بود.

روز سوم یک مهندس ایرانی به او مراجعه کرد.

در پایان آرایشگر ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع کرد.

حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز کند، با چه منظره‌ای روبرو شد؟
فکرکنید. شما هم یک ایرانی هستید. 

  

... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ...

 


چهل تا ایرانی، همه سوار بر آخرین مدل ماشین، دم در سلمانی صف کشیده بودند .

و غر می‌زدند که پس این مردک چرا مغازه‌اش را باز نمیکنه. 

 

منبع:http://www.tanziran.com/?p=1224

وطنی...

 حسنی مینویسن حسینی‌ می‌خونن

ادامه مطلب ...

لطف خدا حتی در لباس قهر

گنجشک با خدا قهر بود…….روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد…..
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفت ه بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست.

سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت …
های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد …

تو آمدی


 

   

دومین ترانه فارسی سامی یوسف که به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان اجرا کرده بود به صورت رسمی از طریق وب سایت شخصی وی منتشر شد. ترانه You came to me ( به سویم آمدی ) ترانه ای است در وصف پیامبر گرامی اسلام (ص) که با زبان شعر ساده وعاشقانه سامی یوسف سروده شده است.

این ترانه در 4 نسخه انگلیسی ، انگلیسی –  فارسی ، انگلیسی – عربی ، انگلیسی – ترکی  خوانده شده است که ملودی آن تلفیقی از موسیقی شرقی( ایرانی )و           موسیقی غربی است و                همچنین  در قسمت هم خوانی به صورت تواشیح های اسلامی اجرا شده است.                      


     


|دانلود کنید :: ورژن فارسی :: لینک مستقیم|


|دانلود کنید ::  ورژن انگلیسی :: لینک مستقیم|

| دانلود کنید :: ورژن عربی :: لینک مستقیم  |

 

 دانلود کنید :: ورژن ترکی :: لینک مستقیم   |